ادامه جلسه دهم كلاس حاج آقا بهرامي
یکی از مسائل موثرکه حق فرزند هم هست، نام مناسب است. حَقُّ الوَلدِ على والِدِهِ أن يُحَسِّنَ اسمَهُ. اگر نام زشتی را برای بچه انتخاب کنیم که هر وقت او را صدا میزنند، خرد شود. اگر نام خوب نگذاریم، جزء اولین ستمها به بچه است. این است که اسم نیکو در روایات زیادی بیان شده است.
نام مناسب الزاماً از اهلبیت نیست، البته اهلبیت مقدمند . منظور نام نیک است در عرف و جامعه. مثلاً پروین برای خانم نام خوبی است ولی اگر نام بد باشد، هر وقت بچه را صدا میکنند فشار روحی بر او وارد میشود. اسم چیزی است که خیلی موثر است و در اختیار بچه هم نیست.
چیز دیگری که خیلی موثر است و در اختیار بچه نیست و مخصوصاً مرتبط با پدر است، روزی است. روزی نده بچه را مگر پاکیزه، لایرزقه الا طیباً. اگر پدر همین روزی حلال را بتواند به بچه بدهد، خیلی کار کرده است. روزی حلال معنایش فقط نان کارگری نیست. یعنی آنچه از نظر دین و شریعت پاک باشد. اگر پدر، مادر را از روزی حلال تغذیه نکند، شیر و خونی که به بچه میرسد، بر او اثر میگذارد. اگر این کار را نکردیم، بچه در سیر شایسته رشد نمیکند. مثل این که از بچه شیر مادر را بگیری و شیر نامناسب به او بدهی. خیلی معذرت میخواهم، مثل این که شیر مادر را از بچه بگیری و شیر الاغ بهش بدهی. چنین بچهای، چه میشود! روزی حلال هم اگر به بچه ندهی و روزی حرام به او بدهی، جوهره بچه را دارای مشکل میکنی. دیگر از ناحیه من پدر امید تربیت نیست مگر این که حاج آقایی، روحانیای، استادی پیدا شود و از ناحیه او بچه رشد کند. ولی اگر پدری با روزی حرام بخواهد بچه را سر کلاس قرآن بگذارد، خیلی معذرت میخواهم، مثل این است که بچه را سر و ته کنی و بخواهی به او غذا بدهی!!
پدری که روزی را پاک نکرده، با چهار تا کلاس قرآن و نماز جماعت و روضه و سخنرانی نمیتواند بچه را تربیت کند. برخی آداب هم مثل عقیقه و ... هم هستند که موقت هستند. بود و نبودشان چندان تاثیری ندارد ولی این بحثها اثری جدی دارند در طول تربیت بچه.
نکته بعد، تَجِبُ للوَلَدِ على والِدِهِ ثَلاثُ خِصالٍ : اختِيارُهُ لِوالِدَتِهِ. مادر خوبی برای بچه برگزینیم. چون پدر است که خواستگاری میرود و شروع میکند کار را و با ازدواج کار را شروع میکند. بچه در دامن مادر رشد میکند. پس پدر باید مادر خوب و همسر خوبی را به خانه بیاورد. حضرت امام(ره) فرمودند که از دامن زن، مرد به معراج میرود. حضرت زهرا هم میدانند که در نبودشان، امام علی به جایگزینی نیاز دارند و خودشان شخصی را معرفی میکنند (اگر اشتباه نکنم، دختر خالهشان بوده و میفرمایند او با بچههای من مهربان است) وگرنه، حضرت علی (که مرد است) در تربیت بچهها در مخمصه قرار میگیرد.پس بدون مادر خوب، بچه مشکل پیدا میکند. پس خانمها هم باید مراقب باشند و مادر خوبی باشند.
مطلب آخر، کمک کردن به بچه است.
خلاصه صحبت:
1- به لطف خدا دلمان گرم باشد،
2- از بازیهای بچه و چیزی نگفتنهایش نگران نباشیم.
3- در 4-5 سالگی، نرمنرم توحید را (با لاالهالاالله) یادش بدهیم.
4- بعدش، نرمنرم نبوت را (با محمدرسولالله) یادش بدهیم.
5- بعدش هم نرم نرم اهلبیت را با ذکر صلوات یادش بدهیم.
6- آدابی مثل عقیقه، اذان گفتن و ... مربوط به پدر و مادر است نه بچه و اگر کسی آنها را انجام ندهد، باور کنیم مشکلی پیش نمیآید. (این آداب دینی مهم هستند ولی انجام ندادنش مشکلی ایجاد نمیکند.)برخی مسائل را اگر انجام ندهیم، مشکلساز میشود ولی مثلاً اگر اذان نگویی، بچه که شمر نمیشود! ولی شیطان متاسفانه در بسیاری از اوقات، ما را به سمت مسائل ظاهری میبرد. مثلاً اگر عقیقه کردیم، همه چیز را ول میکنیم. هیچ عاقلی قبول نمیکند که یک روز عقیقه کنی و دیگر مطلب تمام شود و تکلیفم نسبت به بچه برداشته میشود.
7- اگر قرار است از خدا بگوییم، از بهشت بگوییم نه از جهنم. و از بهشت میگویی، یا مرگ نکن. از همین درختها و باغهای دنیایی بگوییم. (جنات تجری من تحتها الانهار. بهشت بهتر از اینهاست. در بهشت هر چی بخواهیم، هست. در ذهن بچه، هر چی همین بستنی و شکلات است. پس بچه را نگران نکنیم. اگر ذهن بچه به مرگ رسیده است، او را نترسانیم و نگرانی از مرگ را از او بگیریم. مثلاً برای بچهای که خواب را میفهمد جا بیندازیم که مامان، مرگ چیز بدی نیست. مرگ هم مثل خواب است، طول و تفصیلش هم ندهیم. مثل وقتی که خوابهای خوب میبینیم. بگیم آدمای خوب که میخوان بمیرن، انقدر خدا چیزای خوب بهشون میده که میگن ما زودتر میخوایم بریم بهشت.
ذهن بچه نمیتواند مسائلی مثل خاک ریختن روی بدن مرده و اینها را درکند.پس باید ذهن او را زود از این فضا بیرون برد. بچه اگر سرش گرم باشد، به این سمت و سوها نمیآمد. بچهای که بازی نمیکند و همش پای تلویزیون بنشیند و این مسائل را ببیند، ذهنش آشفته میشود.
بچهای که بازی نکند، میرود به سمت افسردگی. آرام آرام میرود در خودش و اوهام و خیالات. اگر یکبار مجلس ختم رفته باشد و میتی دیده باشد، دیگر فراموش نمیکند. اما اگر بازی کند و مشغول شود تا از مجلس ختم آمد، یک توپ به او میدهیم و او همه چیز را فراموش میکند. این فراموشی از الطاف الهی است.
8- خود انسان جوری هست که از خطر میترسد و به سمتش نمیرود. اگر حالا ما بچه را هی بترسانیم، او ترسو بار میآید و دچار مشکل روحی روانی میشود. خطرات را به بچه بگوییم. فرض کن تو کوچه ماشین هست. این را جا بندازید که نرو تو کوچه، ماشین بهت میزنه. همین قدر که بگوییم چاقو تیز است، کافی است. البته بچه چون حواس پرت است، باید او را متوجه کنیم. از وظایف پدر و مادر همین کمک کردن است. داغی و کثیفی گربه و چنگ زدن را به او بگو اما او را نترسان